کد مطلب:29464 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:96

بسته شدن درها بجز در خانه علی












.

4690. سنن التِّرمَذی - به نقل از ابن عبّاس -:پیامبر خدا فرمان به بستن درها [ به مسجد] بجز در [ خانه] علی علیه السلام داد.[2].

4691. مسند ابن حنبل - به نقل از ابن عبّاس -:پیامبر خدا فرمود:«درهای مسجد را، بجز در [ خانه] علی، ببندید». او در حال جنابت هم وارد مسجد می شد، چون راه وی، از آن جا بود و راهی غیر از آن برایش نبود.[3].

4692. مسند ابن حنبل - به نقل از عبد اللَّه بن رقیم كِنانی -:در زمان جنگ جمل به مدینه رفتیم و در آن جا سعد بن مالك (ابن ابی وقّاص) را دیدیم. وی گفت:پیامبر خدا، فرمان به بستن درهایی كه به مسجد باز می شدند، داد و درِ [ خانه ]علی علیه السلام را نبست.[4].

4693. تاریخ بغداد - به نقل از جابربن عبد اللَّه -:از پیامبر خدا شنیدم كه در حالی كه با انگشت به درِ [ خانه] علی علیه السلام اشاره می كرد، می فرمود:«همه درها را، بجز درِ [ خانه] علی، ببندید».[5].

4694. المعجم الأوسط - به نقل از علاء بن عرار -:از عبد اللَّه بن عمر، درباره علی و عثمان پرسش شد. گفت:امّا علی؛ از وی نپرسید، بلكه به جایگاهش در نزد پیامبر خدا بنگرید. همه درهای باز شده به مسجد را بست و درِ [ خانه] علی را باز گذاشت.[6].

4695. مسند البزّار - به نقل از مُصعَب بن سعد، از پدرش -:پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود:«همه ورودی ها را به مسجد، جز در ورودی علی، ببندید».[7].

4696. مسند ابن حنبل - به نقل از زید بن ارقم -:برای تعدادی از یاران پیامبر خدا، درهایی بود كه از مسجد می گذشت. روزی فرمود:«این درها را، بجز درِ [ خانه] علی، ببندید».

مردم، در این باره حرف هایی زدند. پیامبر خدا به پا ایستاد و حمد و ثنای خدای متعال را گفت و سپس افزود:«امّا بعد؛ من فرمان به بستن درها، جز درِ [ خانه ]علی، دادم. كسانی از بین شما حرف هایی زدند. به خدا سوگند، من دری را نبستم و یا باز نكردم؛ بلكه به چیزی فرمان داده شدم و آن را اجرا كردم».[8].

4697. المعجم الكبیر - به نقل از ابن عبّاس -:هنگامی كه اهل مسجد، اخراج شدند و علی علیه السلام آزاد گذاشته شد، مردم درباره آن، حرف هایی زدند كه به گوش پیامبرصلی الله علیه وآله رسید. فرمود:«من از پیشِ خودم شما را بیرون نكردم و از پیش خودم او را رها ننمودم؛ بلكه خداوند، شما را اخراج كرده و او را به حال خود گذاشته است. من فقط بنده ای مأمورم. هر آنچه بدان فرمان داده شوم، انجام می دهم. "إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَی إِلَیَّ؛[9] من جز از آنچه به من وحی می شود، پیروی نمی كنم"».[10].

4698. خصائص أمیرالمؤمنین - به نقل از حارث بن مالك -:به مكّه آمدم و در آن جا سعد بن وقّاص را دیدم. به وی گفتم:آیا درباره علی مَنقبتی (فضیلتی) شنیده ای؟

گفت:با پیامبر خدا در مسجد بودیم. شبی به ما بانگ داده شد كه همه بجز آل پیامبر و آل علی باید از مسجد، خارج شوند و ما خارج شدیم.

وقتی صبح شد، عبّاس، عموی پیامبرصلی الله علیه وآله نزد وی رفت و گفت:ای پیامبر خدا! یاران و عموهایت را خارج كردی و این جوان را به جا گذاشتی؟

پیامبر خدا فرمود:«من فرمان به اخراج شما و اسكان این جوان ندادم؛ بلكه خداوند به این كار، فرمان داد».[11].

4699. خصائص أمیرالمؤمنین - به نقل از ابن سعد -:عبّاس، نزد پیامبرصلی الله علیه وآله آمد و گفت:همه درهای [ خانه های] ما را، بجز در [ خانه] علی، بسته ای؟

فرمود:«من، نه درها را باز كرده ام و نه بسته ام».[12].

4700. المستدرك علی الصحیحین - به نقل از سعد بن مالك (ابن ابی وقّاص) -:پیامبر خدا، عمویش عبّاس و دیگران را از مسجد بیرون كرد.

عبّاس به وی گفت:ما را كه قوم تو و عموی تو هستیم، بیرون می كنی و علی را ساكن می كنی؟

فرمود:«من شما را خارج و او را ساكن نساختم؛ بلكه خداوند، شما را خارج كرده و او را ساكن كرده است».[13].

4701. المعجم الكبیر - به نقل از جابر بن سَمُره -:پیامبر خدا، فرمان به بسته شدن همه درهای مسجد، بجز در [ خانه] علی علیه السلام داد.

عبّاس گفت:ای پیامبر خدا! به مقداری كه من به تنهایی وارد و خارج شوم [ اجازه بده ]. پیامبر خدا فرمود:«به هیچ مقدار، فرمان داده نشده ام» و همه درها را، بجز درِ [ خانه] علی علیه السلام، بست و چه بسا وی در حالی كه جُنُب بود، از آن عبور می كرد.[14].

4702. امام علی علیه السلام:پیامبر خدا دستم را گرفت و فرمود:«موسی علیه السلام از پروردگارش خواست كه مسجدش را برای هارون، روا سازد و من از پروردگارم خواستم كه مسجدم را برای تو و فرزندانت روا سازد».

آن گاه به ابو بكر پیغام فرستاد كه در [ خانه ] خود را [ به مسجد ] ببندد.

ابوبكر، استرجاع كرد (إنا للَّه و إنّا إلیه راجعون گفت) و گفت:به گوش! و اطاعت كرد و آن در را بست.

آن گاه به عمر پیام فرستاد و سپس به عبّاس، همان پیام را فرستاد. سپس پیامبر خدا فرمود:«من درهای شما را نبستم و درِ [خانه] علی را باز نكردم؛ بلكه خداوند، درِ[ خانه] علی را باز كرد و در شماها را بست».[15].

4703. امام حسن علیه السلام:پیامبر خدا، فرمان به بستن درهایی كه از مسجدش می گذشت، بجز درِ [ خانه] ما، داد. در این باره، حرف ها زدند. پیامبر خدا فرمود:«من از پیشِ خود، درهای شما را نبستم و درِ [ خانه] علی را بازنگذاشتم؛ بلكه از آنچه به من وحی شد، پیروی كردم و خداوند، فرمان به بستن آنها و گشودن درِ [ خانه] علی داده است».

پس از آن، هیچ كس را جنابت در مسجد پیامبر خدا عارض نمی شد و جز برای پیامبر خدا و پدرم علی بن ابی طالب، در مسجد خدا فرزند به دنیا آورده نمی شد و این، كرامتی برای ما از سوی خداوند متعال بود و فضیلتی بود كه در آن، نسبت به همه مردم، ویژه شده بودیم.[16].

4704. امام باقرعلیه السلام:در مدینه، غریبان نیازمندی كه اسلام می آوردند، بسیار شدند و مسجد برای آنان، تنگ گشت. خداوند به پیامبرش وحی كرد:«مسجدت را پاك ساز و كسانی را كه شب در مسجد می خوابند، از آن، بیرون كن و فرمان به بستن درهایی كه به مسجد توست، بده، بجز درِ [ خانه] علی و محلّ سكونت فاطمه. و هرگز جُنُبی از آن عبور نكند و غریبی در آن نخوابد».

پیامبر خدا، فرمان به بستن درهای آنان، بجز درِ [ خانه] علی علیه السلام داد و محل سكونت فاطمه علیها السلام را به حال خود، وا گذاشت.

آن گاه، پیامبر خدا دستور داد كه برای مسلمانان، سایبانی درست كنند، ساخته شد و همان «صُفّه» بود و فرمان داد كه غریبان و بینوایان، شب و روز در آن به سر برند. پس در آن، ساكن شدند و گِرد آمدند.[17].

4705. المناقب - به نقل از حذیفة بن اُسَید غِفاری -:هنگامی كه یاران پیامبرصلی الله علیه وآله به مدینه آمدند، خانه هایی كه در آن زندگی كنند، نبود و در مسجد می خوابیدند. پیامبرصلی الله علیه وآله به آنان فرمود:«در مسجد نخوابید كه محتلم می شوید».

آن گاه، افراد در اطراف مسجد، خانه هایی درست كردند و درِ آنها را به مسجد، باز كردند. پیامبرصلی الله علیه وآله معاذ بن جبل را نزد آنان فرستاد.

وی ابو بكر را صدا كرد و گفت:پیامبر خدا به تو فرمان می دهد كه از مسجد، خارج شوی.

گفت:باشد؛ اطاعت می كنم. درِ خانه اش را بست و از مسجد، خارج شد.

آن گاه، نزد عمر فرستاد و گفت:پیامبر خدا به تو فرمان می دهد كه درِ خانه ات را كه به مسجد باز می شود، ببندی و از آن، خارج شوی.

گفت:چشم؛ در طاعت خدا و پیامبر خدایم، جز این كه علاقه مندم روزنه ای به طرف مسجد داشته باشم. و معاذ، خواستِ عمر را به پیامبر خدا رسانْد.

آن گاه نزد عثمان - كه رُقَیّه (دختر پیامبر خدا) همسر وی بود -، فرستاد.

عثمان گفت:باشد و اطاعت می كنم. درِ خانه اش را بست و از مسجد، خارج شد.

آن گاه، نزد حمزه فرستاد و حمزه، درِ خانه اش را بست و گفت:چشم؛ در طاعت خدا و پیامبر خدایم.

علی علیه السلام در این خصوص، دو دل بود. نمی دانست كه آیا او از جمله كسانی است كه می مانَد و یا از كسانی كه باید خارج شود و پیامبرصلی الله علیه وآله در بین خانه هایش در مسجد، خانه ای برای او ساخته بود؟

پیامبرصلی الله علیه وآله به او فرمود:«تو، طاهر و مطهّر، در این جا سكونت كن».

گفته پیامبرصلی الله علیه وآله به علی علیه السلام به گوش حمزه رسید و گفت:ای محمّد! ما را بیرون می كنی و نوجوانان بنی عبد المطّلب را ساكن می كنی؟

پیامبر خدا به او فرمود:«نه؛ اگر اختیار به دست من بود، غیر از شما كسی را ساكن نمی كردم. به خدا سوگند، جز خداوند، كسی این حق را به او نبخشیده است و تو در نظر خدا و پیامبرش بر [ راه ] خیر هستی و من تو را بشارت می دهم».

پیامبر خدا به وی بشارت داد و او در جنگ اُحد، به شهادت رسید.

گروهی در این خصوص به علی علیه السلام گوشه زدند و در دل هایشان به وی حسادت ورزیدند و برتری علی علیه السلام بر آنان و غیر آنان (از یاران پیامبر خدا) روشن شد. این امر به گوش پیامبرصلی الله علیه وآله رسید. به سخنرانی ایستاد و فرمود:«بعضی از مردم، در دل خود، احساس ناراحتی می كنند كه من، علی را در مسجد اسكان داده ام. به خدا سوگند، آنان را من بیرون نكردم و علی را من اسكان ندادم. خداوند به موسی و برادرش وحی كرد:"أَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِكُمَا بِمِصْرَ بُیُوتًا وَ اجْعَلُواْ بُیُوتَكُمْ قِبْلَةً وَ أَقِیمُواْ الصَّلَوةَ؛[18] كه شما برای قوم خود در مصر، خانه هایی ترتیب دهید و سراهایتان را روبه روی هم قرار دهید و نماز برپا دارید"».

و به موسی علیه السلام دستور داد كه در مسجدش هیچ كس سكونت نكند و روابط جنسی برقرار نكند و كسی جز هارون و فرزندانش وارد آن نشود و علی نسبت به من، چون هارون نسبت به موسی است و او، نه كس دیگری از خاندانم، برادرِ من است، و در مسجد من، هیچ كس جز علی و فرزندانش حقّ برقراری روابط جنسی ندارند، و هر كه ناخوش دارد به آن جا (با دستش به سوی شام، اشاره كرد) برود».[19].

سیوطی در كتاب شدّ الأثواب فی سدّ الأبواب گفته است:با این احادیث صحیح، بلكه متواتر، ثابت شده كه پیامبرصلی الله علیه وآله از گشودن دری كه از مسجد بگذرد، منع كرده و در این خصوص، به هیچ كس... جز علی علیه السلام اجازه نداده است.[20].

اشاره

در برخی نقل های روایات «سَدّ ابواب (بستن درها)» نام عبّاس و در برخی نام حمزه[21] و در برخی به طور مطلق، تعبیر «عمویش»[22] به میان آمده است. تذكّر این نكته لازم است كه هیچ گاه حمزه و عبّاس، با هم در مدینه نمی زیسته اند؛ چرا كه حمزه در سال سوم در جنگ اُحد به شهادت رسید، در حالی كه عبّاس در سال های پایان عمر پیامبرصلی الله علیه وآله [ پس از فتح مكّه ] به مدینه آمده است. بنا بر این، احتمالاً چون هر دو عموی پیامبرصلی الله علیه وآله بوده اند، به هم مشتبه شده اند. اما كدام یك صحیح است؟

به نظر می رسد كه حمزه صحیح باشد و قرائنی براین مطلب وجود دارد، از جمله:متن حدیث 4705 كه ماجرا را در زمان حیات رقیه دختر پیامبرصلی الله علیه وآله نشان می دهد و این دختر پیامبرصلی الله علیه وآله در سال دوم هجری، هم زمان با جنگ بدر، وفات یافته است. و دیگر این كه:عبّاسِ تازه مسلمان و تازه وارد بتواند در مدینه جایی چسبیده به مسجد پیامبرصلی الله علیه وآله به دست آورد و آن گاه بخواهد در امتیازات، خود را همدوش علی علیه السلام ببیند، به نظر، بعید می آید.









    1. در آغاز هجرت پیامبر خدا به مدینه، از خانه برخی یاران پیامبرصلی الله علیه وآله دری كوچك به مسجد پیامبرصلی الله علیه وآله باز شد كه به هنگام نیاز به حضور در مسجد از همان در وارد می شدند، تا آن كه از سوی خداوند، دستور آمد كه همه درها به جز در خانه علی علیه السلام به مسجد بسته شود و پس از آن تنها درِ خانه پیامبر اكرم و علی علیه السلام مستقیماً به مسجد باز می شد. این باب برای توضیح این جریان است.
    2. سنن الترمذی:3732/641/5، خصائص أمیر المؤمنین، نسایی:43/105.
    3. مسند ابن حنبل:3062/709/1، فضائل الصحابة، ابن حنبل:1168/684/2.
    4. مسند ابن حنبل:1511/371/1.
    5. تاریخ بغداد:3669/205/7، حلیة الأولیاء:153/4، عیون أخبار الرضا:302/67/2.
    6. المعجم الأوسط:1166/38/2.
    7. مسند البزّار:1169/368/3.
    8. مسند ابن حنبل:19307/79/7، فضائل الصحابة، ابن حنبل:985/581/2.
    9. انعام، آیه 50.
    10. المعجم الكبیر:12722/114/12.
    11. خصائص أمیر المؤمنین، نسایی:40/101، تاریخ دمشق:8483/116/42.
    12. خصائص أمیر المؤمنین، نسایی:41/103، مناقب علی بن أبی طالب:306/258.
    13. المستدرك علی الصحیحین:4601/126/3. نیز، ر. ك:مناقب الإمام أمیر المؤمنین:954/459/2.
    14. المعجم الكبیر:2031/246/2، مناقب الإمام أمیر المؤمنین:955/459/2.
    15. مسند البزّار:506/144/2، مجمع الزوائد:14673/149/9.
    16. الأمالی، طوسی:1174/565، بحار الأنوار:5/142/10.
    17. الكافی:1/340/5.
    18. یونس، آیه 87.
    19. مناقب علی بن أبی طالب: 303/254. نیز، ر. ك:علل الشرائع:3/202، شرح الأخبار:533/203/2.
    20. الحاوی للفتاوی:158/2.
    21. الإصابة:1951/141/2، مسند البزّار:750/319/2، مناقب علی بن أبی طالب:303/254.
    22. السنن الكبری، نسایی:8425/118/5.